مبعث حضرت سیدالمرسلین علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء خجسته باد.
صبح سعادت دمید، یاد صبوحی بخیر
صومعه بر باد رفت، دور بیفتاد دَیر
یار غیور است و نیست، نام و نشانی زغیر
دم مزنید از مسیح، عذر بخواه از عزیر
خواجـه عالـم نهاد، تاج رسـالت به سـر
عرصه گیتی گرفت، از قدمش زیب و فر
وادی بطحای عشق، بارقه طور شد
سینه سینای عشق، باز پر از نور شد
یا سر سودای عشق، باز پر از شور شد
یا که زصهبای عشق، عاقله مخمور شد
خواجـه عالـم نهاد، تاج رسـالت به سـر
عرصه گیتی گرفت، از قدمش زیب و فر
کشور توحید را، شاه فلک فرّ رسید
عرصه تجرید را چشمه خاور رسید
روضه تغرید را، لاله احمر رسید
گلشن امید را، نخل شکر بَر رسید
خواجـه عالـم نهاد، تاج رسـالت به سـر
عرصه گیتی گرفت، از قدمش زیب و فر
شاهد زیبای عشق، شمع دل افروز شد
طور تجلای عشق باز جهانسوز شد
لعل گهرزای عشق، معرفت آموز شد
در دل دانای عشق، هرچه شد امروز شد
خواجـه عالـم نهاد، تاج رسـالت به سـر
عرصه گیتی گرفت، از قدمش زیب و فر
روز عنایت رسید، مبدأ فیض وجود
یا به نهایت رسید، قوس نزول و صعود
یا که به غایت رسید، حد کمال وجود
سرّ ولایت رسید، به منتهای شهود
خواجـه عالـم نهاد، تاج رسـالت به سـر
عرصه گیتی گرفت، از قدمش زیب و فر
رایت حق شد بلند، سرّ حقیقت پدید
با طالعی ارجمند،طالع اسعد دمید
دوای هر دردمند، امید هر نا امید
به گوش هر مستمند صلای رحمت رسید
خواجـه عالـم نهاد، تاج رسـالت به سـر
عرصه گیتی گرفت، از قدمش زیب و فر
از دیوان اشعار آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی
|